چکیده :حجه الاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی، اندیشمند اسلامی با ذکر این نکته که شیوه ی حکومت علی و معاویه در تفاوت نگاه و تربیت جامعه بود می گوید: معاویه وقتی قدرت را در دست گرفت شیوهای را بکار برد که باعث شد به راحتی و بدون هیچ مزاحمتی ۴۰ سال راحت حکومت کند. او مردم را طوری تربیت کرد که در امور مختلف جامعه دخالت نکنند و هرچه القا میشود بپذیرند و تسلیم باشند. ...
کلمه- گروه خبر: آیت الله محمد سروش محلاتی، در روز اربعین در میان جمعی از جوانان و دانشجویان با ذکر این نکته که شیوه ی حکومت علی و معاویه در تفاوت نگاه و تربیت جامعه بود می گوید: معاویه وقتی قدرت را در دست گرفت شیوهای را بکار برد که باعث شد به راحتی و بدون هیچ مزاحمتی ۴۰ سال راحت حکومت کند. او مردم را طوری تربیت کرد که در امور مختلف جامعه دخالت نکنند و هرچه القا میشود بپذیرند و تسلیم باشند.
به اعتقاد این اندیشمند اسلامی، معاویه در شرایطی مردم جامعه اش را بی اطلاع و تسلیم خواست و در جهل تربیت کرد که علی (ع) درد مردمی را داشت که نا آگاهانه هر چه میشنوند را می پذیرند و چشم و گوش بسته به دنبال عده ای به راه میفتند و آنان را در هر فضایی همراهی می کنند.
به گزارش کلمه، این محقق فقه و اصول، با بیان این جمله که ای کاش فرصتی برای محصورین و محبوسین ما هم فراهم می شد تا آزادانه در مجالس عزاداری حاضر شود، تصریح کرد که ما نیابت میکنیم از آن عزیزانی که نمیتوانند در این مجالس برای حسین ندبه و عزایی بر پا کنند.
متن سخنرانی حجه الاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
تسلیت به مناسبت اربعین امام حسین و ای کاش در شرایطی که هزاران نفر رو به سوی کربلا دارند، و در شرایطی که میلیونها انسان در این گونه مجالس حضور میاورند که بر مولای خود حسین سوگواری کنند و اشک بریزند، ای کاش این فرصت برای عزیزان محبوس و محصور ما هم بود که آزادانه در این مجالس حضور داشته باشند و عزاداری کنند.
و ما امروز نیابت میکنیم از آن عزیزانی که نمیتوانند در این مجالس برای حسین ندبه و عزایی بر پا کنند.
یک جمله از زیارت اربعین را معنا میکنیم و دو سوال مطرح میکنیم و سعی میکنیم که این دو سوال را تو ضیح دهیم.
در زیارت اربعیین میخوانیم
وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ یَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ
حسین بذل مهجه کرد
در زبان عربی لغات متفاوتی هست برای لغت خون دم، ثار، مهجه هم به معنای خون است که تفاوتهایی با هم دارند که در ماجرای امام حسین کلمه ثار هم یکبار برده لی بیشتر مهجه بکار رفته است.
امام هم در دعوت مردم برای هم راهی از کلمه مهجه استفاده میکنن. من بذل فینا مهجه…
هر کس اماده است برای بذل خون خود حرکت کند. اری این راه این گونه است. نیاز یه این امادگی دارد. کسی که امادگی ندارد نیاید
در زیارت عاشورا هم میگوییم در حال سجدهاین جمله گفته میشود: سلام یر حسین ابن علی و کسانی که بذل مهجهم…
تفاوتی که بین دم و مهجه است این است که ممکن است انسان خون یدهد ولی جان ندهد. مثل همین خونی که الان سازمان خون میگیرد. اینگونه است. ایثاری در کار نیست. فدا کاری نیست.
این دم است و مهجه نیست
مهجه در زبان عرب خون قلب است که وقتی تخلیه میشود انسان جان میدهد این اوج ایثار و از خود گذشتگی است. جانفشانیست که امام حسین هم چین خونی داد هم چین ایثار کرد.
اینکه میگویند روز عاشورا به یاد امام خون دهید، این هیچ ریطی به آن خون ندارد. و این یک مغالطه است. نه اینکه کار بدی باشه کار خوبی کرده و اجر و پاداش میبرد اما ماهیتا ربطی ندارد.
وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ یَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ
استنقاذ، نجات دادن است. کسی که در هلاکت افتاده مشرف به هلاکت هست. این فردی که نیاز به کمک دارد و امام حسین خون داد که بندگان تو را نجات دهد
ازچه؟ چه هلاکتی وجود داشت مگر چه بیچارگی درکار بود؟
جهالت. جهل. از جهالت بود که میخواست مردم را نجات دهد.
این جمله سنگین است و دو سوال مطرح است و اول اینکه این جهالت که امام حسین برای نجات از آن جان داد، جهالت در برابر چیست؟ جهل در برابر علم است.
چه چیزی را مردم نمیتوانستند بدانند یا نمیفهمیدند که حسین باید خود را فدای آن میکرد؟
این جهل چی بود؟ نسبت به اصول دین بود؟ یعنی حضرت میخواست اعتقادات مردم را درست کند؟ مگر دستگاه خلافت کاری با اعتقادات مردم داشت؟
یا جهل مریو ط به فرو ع دین بود؟ مگر دستگاه خلافت کاری با نماز و روزه و حج مردم داشت که امام با فداکاری خود بخاطر آ ن بخواهد جان خود را فدا کند به علاوه برای رفع این جهل نیازی به فداکاری نیست او میتوانست حوزه درس برپا کند و غیره.. خطبه بخواند سخنرانی کند که مردم اموزههای دینی را یاد بگیرند و…
پس این جهل چه بود؟
و سوال دوم اینکه چه نسبتی بین بذل جان و رفع جهل و جود دارد که امام حسین باید جان بدهد تا مردم از جهل نجات پبدا کنند؟ این نشان دهنده این است که همهٔ راههای دیگر برای نجات از جهل مسدود شده است و نثار جان کردن آخرین مرحله است. چون اگر میشد از روشی سادهتر این استنقاذ صورت بگیرد، از راهی کم هزینهتر استفاده میشد.
چون فرصت و مجال بررسی نیست فضای بحث را روشنتر میکنم برای شما که اهل فکر و اهل درک و به علاوه اهل درد هستید.
کمیل ابن زیاد میگوید یکبار علی دست من را گرفت و از شهر کوفه بیرون برد. در نهج البلاغه این گونه ذکر شده.
شب بود در مسجد کوفه نماز اعشا را خوانده بودیم که پس از نماز علی دستم را گرفت و مرا از شهر بیرون برد در بیابان. خیلی غیر طبیعی و غیر عادیست. شب و تاریکی و دست کمیل را گرفتن. در نقل شیخ مفید این اضافه را دارد که حضرت برای من صحبتهایی کردند ولی دست مرا گرفته یودند و بعد از اینکه صحبتهای حضرت تمام شد دست مرا رها کردند. یک التفات، توجه در این حرکت حضرت نهفته است. کمیل که از اصحاب امیرالمومنین است. بعد از انکه بحث تمام شد آهی کشیدند. مکان اتفاق هم کوفه بوده است نه مدینه. یعنی حضرت در اوج قدرت یودند.
بعد از اینکه این اه را کشیدند، حضرت فرمودند: احفظ انی ما اقول لک انچه را که میگویم دقت کن و بگیر. یعنی مسئله از نظر امیر المومنین مهم و جدی و بلکه حیاتی است. اینهمه حضرت خطبه خوانده که در نهج البلاغه است.
با این مقدمات حضرت شروع کردند: که مردم ۳ دستهاند.
۱. عالم ربانی
۲. متعلم از عالم ربانی. علی سبیل نجاه و در صدد فراگیری از عالم ربانی هستند.
که هیچ کدام از دو گروه را توضیحی ندادند. مثل اینکه این مقدمه است برای گروه سوم. تقسیم بندی متفاوتی میتوان کرد انسانها را. از نظر مالی یا فقیرند یا غنی. به لحاظ جنسیت مرد هستند یا زن هستند واز لحاظ ایمانی یا با ایمانند یا کافر ولی حضرت علی در اینجا از لحاظ علمی مردم را تقسیم بندی میکنند. یا عالم ربانیند یا متعلمند.
حال گروه سوم که حضرت فرمودند اینها «همج الرعاع» هستند.
همج الرعاع چیست؟ حضرت کمیل را اوردند بیرون تا این گروه سوم را معرفی کنند. اولا این کلمه را با این بار فرهنگی اجتماعی و سیاسی اولین بار حضرت علی به کار بردند. مراجعه کنید به لغات اصیل عرب تاج العروس، لسان العرب همه این حدیث علی را برای این لغت اوردند. معلوم میشود این واژه تا ان زمان با این معنا بکار نرفته بود.
معنی لغوی یعنی این پشهها و مگسهای که روی سر و صورت گاو گوسفندان به خصوص گاو مینشیند و دور سر او میچرخند. وقتی حیوان حرکت میکند آنها هم با حیوان حرکت می کنند و وقتی میایستد آنها هم میایستند. حالا انواع و اقسامی از این پشه و مگسها هست و مثلا یرخی در زبالهها زندگی میکنند و بعضی در فضای باز که اسمهای خاصی دارند.
میان همهٔ اینها حضرت علی آنها یی را انتخاب میکنند که به دنبال یک کله هستند و اهل اینکه در فضای آزاد پرواز بکنند نیستند اصلا. سر حیوانی باشه و دور سر حیوانی بگردند و صدا کنند. و فقط به دنبال این کلهٔ حیوان هستند و با آن حرکت میکنند و با ان توقف میکنند.
و این تعبیر حضرت است که این لغت را در فرهنگ سیاسی و اجتماعی آوردند و برای گروه خاصی به کار بردند و گروهی را با این عنوان معرفی کرد.
حال اگر بخواهیم که این را به فارسی هم تبدیل کنیم، که کار بسیار دشواری است اینکه بتوانیم مفاهیم را از عربی به فارسی منتقل کنیم، من در جایی دیدم که آقایی این همج الرعاع را به هر دمبیل در فارسی ترجمه کرده و من معنی آن را نمیدانستم. حال به دنبال معنی هردمبیل رفتم و در دهخدا دیدم که نوشته: اصل این لغت ترکی است و صحیح آن هر، دن، بیر که مرکب از سه کلمه است. یعنی هر وقتیکی. یعنی افرادی که هر بار یک جور هستند در هر مناسبتی یک جور و جای دیگر جور دیگر. که الیته ابن معنای دقیقی نیست ولی دور از معنا هم نیست. ولی آن کلمه حضرت خیلی بارمعنای سنگینی دارد.
ویژگی دیگری که حضرت برای گروه سوم که نه عالمند و نه متعلم هستند، این است که اینان به دنبال هر صدایی راه میافتند. ناعق از نعق میآید که صدای حیوان است. انسان هم صدایی دارد ولی یا صدای حیوان فرق میکند نعق صدای انسان نیست. امتیاز انسان به بیان است نه به صدا. یعنی مضمون دارد و محتوا دارد و معنا دارد اما صداهای حیوانات برای ما حداقل صداست و معنای آن نمیفهمیم.
حضرت فرمودند که اینان به جای انکه به دنبال بیان و محتوا بودن که اگر به دنبال فهم بودن میشدند گروه دوم. اینها دنبال معنا و مفهوم نیستند. پس اینان به دنبال صدا هستند. حالا این صدا معناش چیست؟ نمیدانم. این همه رفتی و آمدی و حرف گوش دادی چه فهمیدی؟؟؟ این سوال مثل آن میماند که بپرسیم این صدای حیوان بعنی چه؟ خوب اگر تو نمیفهمی و برای تو معنا و مفهومی ندارد، پس چرا تبعیت میکنی. هرکسی سر و صدایی داشته باشد دنبال آن راه میافتند.
مشخصهٔ بعدی اینان این است که با هر بادی حرکت میکنند. خودشان جهت و تحلیلی ندارند. اوضاع و احوال جامعه چه اقتضا میکند. گاهی از آن طرف گاهی از این طرف، گاهی این شعار گاهی آن شعار. استقامتی در کار آنها دیده نمیشود.
ادامه دارد کلمات امام در حالیکه همینطور دست کمیل را گرفتهاند و میخواهند گروه سوم را معرفی کنند. که حال وقت نیست اشاره کامل بکنم.
و حال نکتهای را که میخواهم بیان کنم و تطبیق کنم با ماجرای اربعین. قطعا باید دو موضوع را مورد توجه قرار داد یکی شناخت مردم کوفه و دیگری مردم شام. آنهایی که حضور مستقیم پیدا کردند در کربلا در برابر امام حسین که مردم کوفه بودند و آنهایی که در سطح بالاتری در مرکز قدرت در جامعه اسلامی تلقی میشدند که در زمان معاویه ابی سفیان، پایگاه خلافت او در شام بود و بعدهم یزید در شام اسقرار داشت. پس شام را هم باید شناخت. واقعا چه طورمی شود که بین علی و معاویه، معاویه را انتخاب کند. و مردم این را انتخاب کرده بودند. مردم بدون زور و تحمیل معاویه را انتخاب میکنند. شاهدش هم این است که اینان در جنگهای مختلف با علی میجنگیدند و در کنار معاویه بودند. این قصه شام باید شناخته شود و علی در نهج البلاغه از مردم شام یک معرفی دارد در نهج البلاغه که اینجا یک جملهاش رامی گویم.
یک تربیت خاصی داشت معاویه وقتی که قدرت را در دست گرفت شیوهای را بکار برد که باعث شد به راحتی و بدون هیچ مزاحمتی حکومت کند و آن شیوه این بود که ۴۰ سال راحت حکومت کرد خیلی راحت. مردم را باید طوری تربیت کرد که در امور مختلف جامعه دخالت نکنند و هرچه القا میشود بپذیرند و تسلیم باشند این شیوه را معاویه در شام پیاده کرد و خیلی راحت هم با موفقیت به پایان رساند و مردم میپذیرفتند.
توصیف حضرت امیر در نهج البلاغه در مورد مردم شام این گونه است که: افرادی از اراذل و بردگانی سفله، پست. روحیهٔ عزت و شرافت و حریت را در آنها از بین برد. و این مردم با فرهنگ ذلت بار آمدند. و برای آنها طبیعی شد.
عبید: برده که حق ندارد سوال کند، باید مطیع باشد. برای او دیگری تصمیم میگیرد. باید نگاه کند ببیند آقا چه میگوید، هر چه او خواست همان است.
حضرت ادامه میدهند که اینها از نقاط مختلف در شام جمع شده بودند کسانی که متاسفانه نه حظ و بهرهای از دانش داشتند و نه از ادب. سه تعبیر را حضرت بکار بردند: تفقهو تعلم و تادب نه ادب داشتند نه سواد داشتند و نه فهم و شعور. همه اینها را در جامعه از بین بردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر