چکیده : مامان آمد توی ساختمان چون توی ساختمان خود اطلاعات بودیم از خانه آمده بودیم بیرون در حیاط را هم بسته بودند و مامان ایستاده بود که از ما خداحافظی کند. در تمام این لحظات درگیری پدرم هم از پشت میله های آشپزخانه خانه که مشرف به خانه امن اطلاعات است صداهای این برخورد و حمله های وحشیانه مامور امنیتی را میشنید. اوهم خیلی متاثر شد این در حالی هست که بابا نباید بهش فشار عصبی بیاید قلبش مشکل دارد. به هر حال خیلی خیلی بد بود....
کلمه- گروه خبر:
روز عید غدیر امسال روز تلخی برای رهبران در حصر و منتظران رفع حصر بود. روزی که دیدارعیدانه دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به شکلی دور از انتظار و همراه با خشونت و هتک حرمت پایان یافت.به خصوص آن که بعد از مدتها دختران می توانستند پای در خانه پدری بگذارند و در آنجا با عزیزان شان ملاقات کنند. شاید پیش از آن فکر می کردند این گشایشی خواهد بود چرا که به جای خانه امن وزارت اطلاعات آنان در خانه پدری دیدار صورت می گرفت. کلمه برای آنچه در این روز تلخ اتفاق افتاد با نرگس موسوی گفت و گویی انجام داد که می خوانید:
خانم موسوی لطفا شرحی از آنچه اتفاق افتاد بفرمایید.
روز گذشته به ما زنگ زدند و گفتند که دیدار داریم برای روز عید و اطلاع دادند که می توانیم ناهار را در کنار پدر و مادرمان بمانیم.خب بالطبع ما هم خیلی خوشحال شدیم . این یعنی دیدار ما دو ساعت و نیم خواهد بود . از ساعت یازده و نیم تا دو بعد از ظهر. ملاقات در حضور دو نگهبان زن مانند همیشه انجام شد. بعد از آن بود که وقتی خواستیم از منزل خارج شویم از ما خواستند به ساختمان کناری برویم برای بازدید و گشتن.
آیا امروزبرخورد ماموران از ابتدا با بقیه روزها فرق نداشت؟
چرا اولش هم بازرسی بدنی بیش از حد همیشه بود یعنی کاملا انگار می خواستند التهاب ایجاد کنند. این دفعه حالا می خواستند بهانه ای پیدا کنند یا هر چیز دیگری نمی دانم. ما دفعه قبل هم که البته یکی دوبار بیشتر پیش نیامد، منزل بابا رفته بودیم بعد از اینکه قلبشان را آنژیو کرده بودند ( سال گذشته) ولی بعد از دیدار ما بازرسی بدنی نداشتیم. واز این گذشته ملاقات با حضور ماموران امنیتی که دیگربازرسی بدنی ندارد. آن هم با این شکل . آخر کجای دنیا همچین کاری میکنند؟
آیا این اتفاق قبلا هم افتاده بود؟
خیر . ما خیلی تعجب کردیم چون وقتی وارد خانه شده بودیم هم ما را گشته بودند. با این که برای ما جای سوال داشت که چرا ولی حرفی نزدیم و همراه آنان رفتیم. پیش خودمان گفتیم شاید می ترسند چیزی از خانه پدری مان بدزدیم ولی با این حال رفتیم. گشتن را شروع کردند و این در حالی بود که تمام ملاقات امروز ما در حضور دو نگهبان گذشته بود و آنان در تمام لحظه ها کنار ما بودند. آنها حتی از ما خواستند لباس های زیرمان را نیز دربیاوریم که این یک کار خارج از عرف بودو زشت تر اینکه رفتارها خواسته های هتک آمیزی داشتند که نمیتوانیم بیان کنیم.
پس برخورد از همین جا شروع شد؟
بله بعد از این که ما اعتراض کردیم و این خانم شروع کرد به توهین و درگیر فیزیکی. من آمدم دستش را بگیرم که ایشان سیلی بر گوش من و بعد از آن بر گوش خواهرم زدند. با هم درگیر شدیم . درگیری کاملا فیزیکی شده بود. من دستم را بردم جلو که ممانعت کنم از این کارناگهان ایشان حمله کرد دست من را خیلی ناجور گاز گرفت و برای من این عجیب است که یک زن این قدرت را از کجا آورده انگار برای این کار آموزش دیده بود. بعد دست من خون آمد و حالت قلوه کن پیدا کرد حالا بماند که رد انگشتهایش هم روی صورت من و هم روی صورت خواهرم مانده بود.
آیا پدر و مادرتان هم می توانستند این صحنه را ببینند؟
متاسفانه بله. مامان آمد توی ساختمان چون توی ساختمان خود اطلاعات بودیم از خانه آمده بودیم بیرون در حیاط را هم بسته بودند و مامان ایستاده بود که از ما خداحافظی کند. در تمام این لحظات درگیری پدرم هم از پشت میله های آشپزخانه خانه که مشرف به خانه امن اطلاعات است صداهای این برخورد و حمله های وحشیانه مامور امنیتی را میشنید. اوهم خیلی متاثر شد این در حالی هست که بابا نباید بهش فشار عصبی بیاید قلبش مشکل دارد. به هر حال خیلی خیلی بد بود.
کسی دخالت نکرد در این برخوردها که مثلا جلوی این رفتارها گرفته شود یا مانع شوند؟
مامان آمد و رییس زندان بانها که آقای فروغی نامی هست آمد. مامان می خواست ما را جدا کند و این زن اینقدر وحشی شده بود که کسی نمیتوانست کنترلش کند. آقای فروغی عذرخواهی کرد و گفت ایشان اجازه و حق نداشته همچین کاری بکند. ما گفتیم که حتما شما بهش دستور دادی که گفت نه اصلا ایشان اجازه چنین بازرسی بدنی را نداشته. ما گفتیم اصلا اگر قرار بود چنین بازرسی بدنی داشته باشیم شما برای چی گفتید که ما برویم داخل خانه این عیدی ماست روز عید غدیر؟
شما این مامور را می شناختید یا جدید بود؟
می شناختیم . ایشان پیش از این هم سابقه بدرفتاری داشتند که یکی از این ماموران زن پیش از این در مدتی که پدرم در بیمارستان بود با بی شرمی با وی درگیر شده بود و هتاکی کرده بود ودرگیری آنجا به وجود آورد و واقعا پدرم به حال خیلی بدی افتاد و به حد مرگ کشید بابا را در بیمارستان. بابا مریض و زیر سرم بود. همان موقع اگر می خواستند التهابی نباشد باید ایشان را عوض می کردند نه تنها عوض نکردند بلکه بهش اختیار تام دادند که بیاید به بچه یک زندانی سیاسی آخه زندانی عادی نیست بابای من یک زندانی سیاسی است نخست وزیر این کشور بوده برگرده اینطوری هتاکی کند؟
به نظرتان این برخورد با شما و خواهران تان که از یک طرف امکان محدود حضور در منزل فراهم میشود و از سوی دیگر چنین برخوردی صورت میگیرد چه معنایی می تواند داشته باشد؟
نمی دانیم پشت پرده چه می گذرد واقعیتش این است که هنوز هیچ ارگانی نگفته که دست ما هستند. از اول هم دست شورای امنیت ملی بوده ولی عملا هیچ کس پاسخی نمی دهد . ولی من فکر میکنم چند دسته اند . من فکر می کنم یک دسته ای تندرو تر هستند و می خواهند التهاب ایجاد کنند و اصلا دنبال آرام تر و بهتر شدن فضا نیستند. از طرف دیگه مطرح می شود که اینها می خواهند فضا را تلطیف کنند مثلا اینکه ما را ببرند توی خانه. ما چنین چیزی نمی خواهیم ما آزادی مطلق می خواهیم ما می خواهیم پاسخگو باشند برای ۱۰۰۰ روز حبس غیر قانونی. اینکه ما را ببرند داخل خانه و ملاقات حضوری داشته باشیم بعد از نزدیک به ۱۰۰۰ روز واقعا قابل قبول نیست. به نظرم باید عذرخواهی کنند از این کاری که کردند… . توی گوش سید میزنند جلو چشم مادرش؟ جلوی چشم مادر زندانی ما؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر