۱۳۹۲ اسفند ۳, شنبه

مرز دولت در مماشات با تمامیت خواهان کجاست؟

چکیده : دولت بداند که این جماعت و جریانی که پایی هم در قدرت داشته و بر سر برنامه هایش سنگ اندازی می کنند، به معنای دقیق کلمه "تمامیت خواه" است. تصور اینکه جایی این هوچی گری ها، فشارها و تحدیدها به پایان می رسد، کاملا اشتباه است. دولت را تشویق به نزاع نمی کنیم، سیاست ورزی حتما باید در راس برنامه های دولت در برابر این جریان تمامیت خواه باشد، اما این سیاست ورزی باید سویه های مقتدرانه ای هم داشته باشد که نشان دهد از جایی به بعد حاضر به عقب نشینی نیست. بهتر است که این مرز هرچه زودتر در همه حوزه ها خود را نشان دهد. در غیر این صورت آسمان و بهار که هیچ، شاید ایران را هم از دولت بگیرند....


کلمه- علی بردبار: دولت برنامه اش برای محافظت از خود در برابر رقبای داخلی در قدرت چیست؟ مرز دولت برای کوتاه نیامدنش کجاست؟
چه کسی خوشش بیاید و چه کسی خوشش نیاید، این یک واقعیت است که حاکمیت در ایران دوگانه است. نه فقط در مبانی مشروعیتی که در قانون اساسی آمده که  در ساختار واقعی قدرت نیز دو بخش انتخابی و انتصابی هستند که هر یک در زمینه های اقتصاد و سیاست و فرهنگ و جامعه و امور کلان و خرد کشور صاحب اثرند و واقعیت آن است که تقسیم شفاف و دقیقی هم از میزان اختیارات و مسئولیت بازیگران این دو عرصه نیست. این را بیفزایید به اینکه خود این دو حوزه هم کاملا یکدست و هماهنگ نیستند، به این معنی که هر یک از این دو بخش متشکل از مجموعه جزایری از قدرت هستند که مجموعا تصویر پیچیده ای از قدرت در ایران ساخته است. اما با همه این پیچیدگی ها این امر مسلم است که فرد منتخب به رای ملت، باید آماده رقابتی سنگین با بخش های انتصابی قدرت باشد. مثلا رئیس جمهور و دولت باید بتوانند در این زمین غیر شفاف و پیچیده، مرزهای خودش را به نوعی با بازیگران عرصه انتصابی  و غیر مردمی مشخص کنند. اینکه بالاخره خاکریز نهایی دولت کجاست؟ از کجا به بعد خط قرمز آن محسوب می شود و کوتاه نخواهد آمد.
با این توضیح که این عقب نشینی می تواند محدودیتی نداشته باشد و تا کلیدی ترین تصمیمات و اختیارات دولت پیش رود به نحوی که هیچ اثری از هویت اولیه و شعارهای دولت باقی نماند. با این اوصاف دولت برای حراست از مرزهای خودش می خواهد کجا بایستد؟
آنچه در این چند ماه به نظر می رسد، دولت روحانی چیزی نزدیک به سیاست دولت آقای هاشمی را در نظر دارد تا به پیش ببرد. یعنی جلب نظر بخش انتصابی در حوزه فرهنگی و سیاست داخلی برای گرفتن فرصت عمل در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد. شواهد این امر هم نحوه انتخاب برخی وزرا، استانداران و مدیران سیاسی و فرهنگی و همچنین برخی کوتاه آمدن ها مانند ماجرای حصر، زندانیان سیاسی، توقیف مطبوعات و حتی کوتاه آمدن در برابر گروه فشار در تعیین جوایز جشنواره فیلم فجر است. اما در مقابل می بینیم که دولت در حوزه اقتصادی و سیاست خارجی تا حدود زیادی برنامه ها و وعده های انتخاباتی خود را پیش برده و در این دو حوزه دستاوردهای نسبتا بهتری داشته است.
با این پیش فرض، چند نکته و پرسش قابل ذکر است:
۱- دولت حق دارد که برای پی گیری برنامه هایش اولویت بندی کند. اما اقشار مختلف جامعه، به خصوص کسانی که در انتخاب رئیس جمهور طبق شعارها وعده هایش نقش ایفا کرده اند نیز حق دارند نگران مطالبات خود باشند. دولت چه ارتباطی با این اقشار دارد؟ چگونه می خواهد به دغدغه های آنها پاسخ دهد؟ بر چه اساسی و تا چه زمانی این مطالبات قرار است به تعویق بیفتند؟ اصلا آیا برنامه ای از سوی دولت در باره آنها وجود دارد؟ این مطالبات در چه مقطعی از دوران مسئولیت دولت قرار است مورد رسیدگی قرار گیرند؟ آیا دولت در جریان نیست که وجه ممیزه رئیس محترم آن نسبت به برخی دیگر از کاندیداهای ریاست جمهوری نه در سیاست خارجی و اقتصاد، که برخی از آن کاندیداها در این دو حوزه نزدیک به آقای روحانی فکر می کردند، که در مسائل مربوط به حوزه سیاست داخلی و حوزه فرهنگ بوده است؟
۲- آقای هاشمی در زمان ریاست جمهوری اش از قدرت بسیار بالایی در ساختار قدرت و بخش هایی از نهادهای انتصابی برخوردار بود. این مساله موازنه قوا
را به نفع دولت تمام کرده بود و در نتیجه آقای هاشمی از حفظ برخی حریم های دولتش اطمینان داشت. آیا این اطمینان درباره دولت روحانی که آن
اقتدار دولت هاشمی را ندارد، وجود دارد که چنین سهل گیرانه با رقبای خود در قدرت برخورد می کند؟ این خطر درباره دولت آقای روحانی وجود ندارد که
اگر بر سر حریم خود و حامیانش سخت گیری نکند و حمابت افکار عمومی از خود را بسیج نکند، به هیچ یک از اولیت هایش نرسد و در نهایت تنها مجری سیاست های بخش انتصابی شود.
۳- بخش مهمی از قدرت این دولت متکی به حمایت اجتماعی است. این کوتاه آمدن ها به سود حفظ این پشتوانه تمام نمی شود. به عنوان مثال دیداری که رئیس
جمهور با هنرمندان چندی پیش برگزار کرد و سخنانی که اظهار داشت، اقدامی شایسته بود که سرمایه دولت و شخص رئیس محترم جمهور را در بین اهالی فرهنگ
و هنر افزایش داد، اما بخشی از همان سرمایه در اتفاقاتی همچون آنچه بر سر جوایز جشنواره فیلم فجر اتفاق افتاد، متزلزل شد. این سوال جدی وجود دارد،
چرا رئیس دولتی که بر سر مجری مصاحبه تلویزیونی اش به درستی در برابر سازمان صدا و سیما اعمال قدرت می کند تا آن نهاد حواسش را جمع کند، بر سر
موضوعات مهم تری در حوزه فرهنگی و سیاسی چنین وا می دهد؟چرا روزنامه آسمان و بهار بدون ایفای نقش وزارت ارشاد، باید به چنین سادگی توقیف شوند؟ نقش دولت در قدرت برای حراست از این سرمایه ها چیست؟ آیا دولت به فکر اتوبان یک طرفه ای با بدنه حامی خود است و از آنها تنها انتظار حمایت و دوستی دارد و خودش در بزنگاه تنها به تماشا می نشیند؟ دولت باید نسبت به سرمایه های خودش در جامعه و بین نخبگان و توده حامی، احساسی از دوستی متقابل و دوجانبه ایجاد کند. مهم نیست که دولت درون خودش برنامه ای برای اتوبان یکطرفه نداشته باشد، مهم این است که مراقب باشد تا چنین احساسی شکل نگیرد. در این رابطه نگاهی به واکنش های عمومی به نامه آقای حسام الدین آشنا به صدا و سیما درباره مشاور رئیس جمهور نبودن آقای دکتر سریع القلم، نمونه گویایی است. نامه ای که برداشت عمومی بر این قرار گرفت که بر سر نوع پوشش شخصیتی چون دکتر سریع القلم، به محض یک هجمه از سوی رسانه های اقتدارگرا، دولت پشت نیروی نزدیک به خود را خالی کرد. همین احساس در صورت کوتاه آمدن های بیشتر دولت در برابر هجمه ها ممکن است در بین بدنه حامی اش شکل بگیرد.
۴- دولت هوشیار باشد که این جماعت و جریانی که پایی هم در قدرت داشته و بر سر برنامه هایش سنگ اندازی می کنند، به معنای دقیق کلمه “تمامیت خواه”
است. تصور اینکه جایی این هوچی گری ها، فشارها و تحدیدها به پایان می رسد، کاملا اشتباه است. دولت را تشویق به نزاع نمی کنیم، سیاست ورزی حتما
باید در راس برنامه های دولت در برابر این جریان تمامیت خواه باشد، اما این سیاست ورزی باید سویه های مقتدرانه ای هم داشته باشد که نشان دهد از جایی به بعد حاضر به عقب نشینی نیست. بهتر است که این مرز هرچه زودتر در همه حوزه ها خود را نشان دهد. در غیر این صورت آسمان و بهار که هیچ، شاید ایران را هم از دولت بگیرند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر