آنهایی که رویای رئیس جمهور شدن دارند به توصیه رهبر ایران از ورود "زودهنگام" به رقابتهای انتخاباتی خودداری کردهاند، با این حال لابیگریهای پشت پرده حول چند چهره سیاسی آغاز شده است.
آنچه یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران را متمایز میکند، گمانه زنی بر سر نامزدی مذاکره کنندگان هستهای است. گویی سیاستمداران ایران به این نتیجه رسیدهاند که حل بحران هستهای تنها با بسیج عمومی همه دستگاهها و استفاده از حداکثر ظرفیتهای اجرایی کشور ممکن است.
سعید جلیلی، دبیر کنونی شورای عالی امنیت ملی هم ظاهرا در رقابتی تنگاتنگ با غلامعلی حداد عادل است تا کاندیدای جبهه پایداری (که اکثریت اعضای آن جزو پیروان محمدتقی مصباح یزدی نظریه پرداز نزدیک به آیت الله خامنه ای هستند) شود. تاکنون چند چهره این جبهه از احتمال بالای توافق اعضا برای حمایت از آقای جلیلی خبر دادهاند. موج وبلاگی حمایت از رئیس تیم مذاکره کننده هستهای مدتی است به راه افتاده و کمپین دعوت از سعید جلیلی برای شرکت در انتخابات فعالانه در فضای وب تبلیغ میکند.حسن روحانی، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی در مصاحبهای به طور محتاطانه از احتمال کاندیداتوری خود سخن گفته است. او که امسال کتاب خاطراتش را درباره پرونده هستهای منتشر کرده، در جمع خبرنگارها سیاست خارجی کشور را انفعالی و بیهدف خواند و راهکارهای خود را برای پیشبرد مذاکرات هستهای "با بهترین بستهبندی" علنی کرد. آقای روحانی گفت که "برخی احزاب، نمایندگان مجلس و اعضای مجلس خبرگان درباره ورود به انتخابات با من صحبت کردهاند که هم از جریان اصولگرا هستند و هم اصلاحطلب."
علی اکبر صالحی، رئیس سابق سازمان انرژی اتمی، هم با چهرهای آرام و در مقام منادی سیاست تنش زدایی مدتی است خود را بیرون زمین گرم میکند. ماه هاست در بیشتر مصاحبهها یا کنفرانسهای خبری از وزیر امور خارجه درباره خبر نامزدیاش در انتخابات پرسیدهاند و او هر بار به نحوی از جواب دادن طفره رفته است؛ با عباراتی نظیر "ریاست جمهوری لیاقت میخواهد" یا "چهره من به رئیس جمهوری نمیخورد."
علی لاریجانی، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی و رئیس فعلی مجلس که تمایل زیادی به آزمودن محبوبیت خود در انتخابات دارد هم مدتهاست برای انتخابات یازدهم دورخیز کرده. وقتی پنج ماه پیش گفت برنامهای برای حضور در انتخابات ندارد کسی حرفش را جدی نگرفت. فراکسیون اصولگرایان رهروان ولایت در مجلس "نامزد بالقوه" انتخابات ریاست جمهوری را علی لاریجانی دانسته و حمایت از نامزدی رئیس مجلس را برای فراکسیون رهروان یک "اولویت" خوانده است.
اعضای حلقه سیاستگذاری هستهای ایران، مسافران قطار سریع السیر سیاستاند که با سرعتی غیرقابل پیش بینی به عالیترین و حساسترین مناصب ارتقا یافتهاند.
علی اکبر صالحی با نمایندگی ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بعد ریاست سازمان انرژی اتمی به طور غیرمنتظرهای وزیر امور خارجه ایران شد.
علی لاریجانی، که سهمش از سیاست ایران وزارت ارشاد و ریاست تلویزیون و رادیو بود، بعد از ورود به پرونده هستهای و تنها دو سال دبیری شورای عالی امنیت ملی، به ریاست مجلس رسید.
حضور در مذاکرات هستهای نشان میدهد آنها جزو معتمدان آیت الله خامنهای هستند و "ولایتمداری و کاردانی" شان به آنها امکان تکیه زدن بر عالیترین کرسیهای سیاسی را میدهد.
اعتبار این حلقه از سیاستمداران به انتصاب رهبر است، اما اینکه آنها در رقابتهای انتخاباتی چگونه خواهند درخشید مساله دیگری است.
علی لاریجانی که از بقیه نامزدهای هستهای کارنامه اجرایی قطورتری دارد، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ یک بار بخت خود را آزمود و تنها کمی بیش از ۴ درصد آرا را به دست آورد.
هستههای حامی نامزدهای هستهای
اما چه شده که در این انتخابات ریاست جمهوری نام نامزدهایی با سابقه فعالیت در پرونده هستهای بر دیگر نامزدها سایه انداخته است؟
در زمانی که عقربه دماسنج پرونده هستهای ایران به نقطه قرمز رسیده و تحریمها نفس اقتصادی ایران را گرفته، ممکن است صف کشیدن این چهرهها برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری طبیعی به نظر برسد. اما سه محور سیاسی – اقتصادی ایران از حضور این چهرهها اهداف مختلفی را دنبال میکنند.
در محور اول، حمایت از این نامزدها میتواند حاصل یک اجماع نظر در بدنه سیاستمداران عمدتا اصولگرا باشد که میخواهند مساله هستهای به طور متمرکزتر و سریع تری حل شود یا لااقل از نقطه بحران خارج شود. این عده از سیاسیون ادامه بحران را تهدیدی بر موجودیت جمهوری اسلامی ایران میدانند و نگرانند ادامه وضع موجود به فروپاشی منجر شود.
در محور دوم سپاه پاسداران و بازرگانان متصل به حکومت هم ظاهرا به حل مساله هستهای متمایل شدهاند. تحریمها سپاه و بازرگانان حکومتی را چند سالی در محیطی انحصاری و بدون رقیبان داخلی و خارجی پر و بال داد، اما بدون شک در دراز مدت سود آنها را کاهش میدهد.
در اقتصاد رانتی ایران و در سایه تحریم ها، تاجران کلان و سپاه پاسداران خود را تنها حاضران سفره اقتصاد ایران یافتند، اما حالا با کاهش صادرات نفت و انقباض اقتصاد دریافته اند سفره ای که به آن دل خوش کرده اند، هر لحظه کوچکتر می شود.
در محور سوم دفتر رهبر ایران که عملا مدیریت مذاکرات هستهای را به عهده دارد، میداند به گفته باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا دریچه مذاکره در حال بسته شدن است و مهمتر از آن، اگر مساله هستهای را با این رئیس جمهور دموکرات و اهل سازش آمریکا حل نکنند، شاید رئیس جمهور بعدی برای حل دیپلماتیک برنامه هستهای ایران اینقدر اصرار و صبوری نکند.
از سوی دیگر شاید رهبر ایران اختلافهای گاه و بیگاه دولت و تیم مذاکره کننده هستهای بر سر شیوه حل بحران هستهای را مضر میبیند و برای همین از روی کار آمدن رئیس جمهوری هستهای استقبال میکند که دستگاه دولتی را در خدمت سیاستهای شورای عالی امنیت ملی درآورد.
با این حال انتخاب رئیس جمهوری با سابقه حضور در پرونده هسته ای می تواند بیشتر از آنکه تغییری در سیاست هستهای ایران ایجاد کند، حامل یک پیام به داخل و خارج باشد. به نگرانان داخلی این اطمینان را بدهد که حل بحران هستهای برای رهبر در اولویت است و به قدرتهای خارجی نشان دهد که ایران میخواهد با تمام نیرو از فرصت باقی مانده برای حل بحران هستهای استفاده کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر