۱۳۹۱ بهمن ۱۹, پنجشنبه

نشانه های انحراف فکری پیروان رهبری


چکیده :آیا بدعت و سقوط عقیدتی از اینها آشکارتر که شخص رهبر را در ردیف امام زمان و دیگر ائمه قرار دهند و مدعی عصمت او شوند، برای وی جایگاه شفاعت نافی مسئولیت قائل شوند و در حضور او برای ظهور تعیین وقت کنند و با سکوتش مواجه شوند، مخالفان وی را غیر مسلمان بنامند و حتی برای وحدت نیروهای هوادار رهبری حاضر باشند اولین اصل از اصول دین یعنی توحید را هم تعطیل! کنند؟ آیا وقتش نرسیده که مراجع لااقل برای دفاع از حریم دین خدا، سکوت خود را بشکنند؟...

کلمه – حسین ناصری نیا:
در میان طوفان بی اخلاقی های هر دو جریان مافیایی مدعی اصولگرایی و پیروان رهبری در جلسه استیضاح وزیر کار و پس از آن، یک نکته به زعم نگارنده گم شد. حالا که پس از برملا شدن ناتوانی رهبری از تنظیم روابط قوا، با بازداشت و آزادی سریع مرتضوی، امر رهبری به رئیس قوه قضاییه برای پیگیری نکردن جرم احمدی نژاد و تلاش وی برای مهاربحران ناشی از نزاع باندهای مافیایی، فعلا گرد و خاک ها خوابیده است، شاید وقتش باشد که به آن نکته بپردازیم.
نکته اینجاست که تنها یک روز پس از آنکه برادر رئیس دولت، برخلاف تمام عقاید اسلامیمدعی شد در روز قیامت رهبری قرار است به جای پیروانش پاسخگوی اعمال آنها! باشد، در روز استیضاح وزیر کار، نماینده ای به نام سلیمان جعفرزاده که ماجرای رد اعتبارنامه او مشهور است، در صحن علنی مجلس گفت که هرکس اعتقاد به رهبری نداشته باشد، مسلمان نیست!
پیش از این هم البته مصباح یزدی و پیروان فکری او بارها افکار انحرافی مشابهی را مطرح کرده بودند؛ از جمله اینکه جایگاه آیت الله خامنه ای را با پیامبر(ص) و اهل بیت معصومین(ع) مقایسه کنند و مدعی «عصمت استراتژیک» وی شوند، یا او را رابط خدا و مردم! بدانند و مدعی شوند که رهبری بعد از امام زمان(عج) مقرب ترین فرد به بارگاه الهی است. البته شاید هم کسی بگوید وقتی شخص آیت الله خامنه ای مدعی خبر داشتن از ملأ اعلا می شود، از پیروان چشم و گوش بسته اش چه انتظاری می توان داشت.
بدتر از اینها، سخنان وزیر کار است که در روز استیضاح از تریبون مجلس گفت برای وحدت می توان توحید را هم متوقف و تعطیل کرد! شیخ الاسلامی برای توجیه این طرز فکر غلط، به داستان قرآنی گوساله سامری هم متوسل شد تا ادعا کند که «وحدت بین مسئولان و نیروهای انقلاب و کارگزاران نظام، اصلی است که حتی توحید را متوقف کرده است»!
شاید در نگاهی خوشبینانه، به نظر برسد که بر اهل دولت و سیاست حرجی نیست اگر حرف نامربوطی در حوزه های اعتقادی بزنند، و یا توقعی از آنها نیست که معارف اصیل دینی را به شکل عقلانی و مستدل فهمیده باشند و بتوانند بازگو کنند. صاحبان چنین نگاه خوشبینانه ای در نهایت به اصحاب دولت و مدعیان پیروی از ولایت توصیه می کنند که خیلی اگر هنر دارند، به همان امور حوزه مسئولیت خود برسند و پا در کفش دیگران نبرند و درباره دین و اعتقادات اظهارنظر نکنند. اما نگارنده معتقد است ماجرا پیچیده تر و خطرناک تر از اینهاست.
واقعیت این است که پیروان آیت الله خامنه ای در حال سقوط فکری بزرگی هستند و به نقطه عطف خطرناکی در مسیر انحراف از اصول عقاید ابتدایی اسلام و تشیع رسیده اند. تعیین وقت برای «ظهور» در حضور رهبری و سکوت ایشان، ادعای عصمت برای رهبری و نقش واسطه بین خلق و خدا برای وی قائل شدن، چیزهایی نیست که بتوان به سادگی آنها را هضم کرد یا این را هم یک قرائت از اسلام و تشیع دانست. اینها نشانه های یک انحراف بزرگ است!
پرسش اما اینجاست: آیا مراجع بزرگوار تقلید نباید در مقابل این انحرافات آشکار اعتقادی بایستند؟ اینها که بحث جناحی و سیاسی و مسائل روزمره و … نیست. بحث اعتقاد و ایمان مردم است. اگر آیت الله خامنه ای و پیروانش به وضوح دارند سرمنشأ انحراف می شوند، آیا علمای حقه اسلام و شیعه وظیفه ندارند که اعتراض کنند؟ مگر نه این که رسول گرامی اسلام می فرماید «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه»؟
آیا بدعت و سقوط عقیدتی از اینها آشکارتر که شخص رهبر را در ردیف امام زمان و دیگر ائمه قرار دهند و مدعی عصمت او شوند، و برای وی جایگاه شفاعت نافی مسئولیت قائل شوند و در حضور او برای ظهور تعیین وقت کنند و با سکوتش مواجه شوند، و مخالفان وی را غیر مسلمان بنامند و حتی برای وحدت نیروهای هوادار رهبری حاضر باشند اولین اصل از اصول دین یعنی توحید را هم تعطیل! کنند؟ آیا وقتش نرسیده که مراجع لااقل برای دفاع از حریم دین خدا، سکوت خود را بشکنند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر