۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه

» نماینده ولی فقیه، مدیر مسئول کیهان، بازجو یا قاضی؟ آقای شریعتمداری! اگر دانش ندارید، لااقل ادب داشته باشید


چکیده :واقعیت این است که امثال شریعتمداری، با توسل به این شیوه‌های تخریبی، راه به جایی نبرده و نخواهند برد. خاتمی برای میلیون ها ایرانی، نماد «سیاست ورزی نجیبانه» مانده و خواهد ماند و هر چه کیهان نشینان، او، موسوی، کروبی، هاشمی و امثال آنان را بیشتر هدف تخریب شخصیتی قرار دهند، جایگاه آنان را در دل مردم بیشتر استوار می کنند. از همین رو، به شریعتمداری این وعده را می توان داد که احتمالا این قلم آخرین نوشته ای خواهد بود که به نقد او می پردازد، چرا که قلم را وظایفی مهم تر بر عهده است....

کلمه- سیدکاظم قمی:
سرمقاله ی اخیر حسین شریعتمداری در کیهان علیه سیدمحمد خاتمی، نه اولین برخورد غیراخلاقی و غیرحرفه ای او با مسائل و شخصیت های این مرز و بوم است و نه آخرین آن خواهد بود: اولین نیست چون وی روزنامه نگاری را اساسا در «توپخانه» یاد گرفت و سیاست را در دفتر سیاسی سپاه.
درباره ی تحصیلاتش نمی دانیم که آیا طی سالیان اقامت درآلمان، مشغله های فراوانی همچون کودتای خزنده در «اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا» و استحاله ی آن به مجمع مبلغین کیهان هوایی، وقتی هم برای رسیدگی به درس و مشق برایش باقی گذاشت، یا او هم مانند برادران دانشجو (فرهاد و کامران)، درگیر نقش آفرینی در مقام سربازان گمنام (و جویای نام!) امام زمان بوده و پس از بازگشت قهرمانانه (!) به میهن، مدرک تحصیلی از سوی وزارت علوم به او «اهدا» شده است. اما ناآشنایی او با علوم انسانی در «مجاهدات» شبانه روزی این «سردار قلم» در مبارزه با فرهیختگان و روشنفکران، کشف (بخوانید توهم) تو در توی توطئه های جهانی، منطقه ای و ملی، تهیه‌ی بولتن برای مسئولان بالای مملکتی، نظامی و امنیتی و یافتن دست صهیونیزم جهانی در هر حرکت انتقادی و اعتراضی، بر همگان روشن است.
آنچه تحلیل های این سردار و دوستانش در توپخانه ی کیهان را از ادبیات رایج و معمول در رسانه ها متمایز می سازد، علاوه بر کشفیات محیرالعقول و ارتباط دادن هر چیز به هر چیز و هر کس به هرکس، رویکرد غیراخلاقی و زبان ناپاکی است که برای نابودی دشمنان و مخالفان به کار گرفته می شود؛ شیوه ای که بیش از هر چیز یادآور ادبیاتی است که گروه های تمامیت خواه خشونت طلبی همچون سازمان مجاهدین خلق به کار می گیرند و در آن، خود را به جای معیار حق مطلق می‌نشانند و مخالفان خود را در جایگاه باطل مطلق. با توجه به سوابق همکاری حسین شریعتمداری با نهادهای امنیتی و حشر و نشر با اعضای سابق آن سازمان که با عنوان «توابین» در حلقه ی کیهان مشغول تجزیه و تحلیل، جریان شناسی (بخوانید جریان سازی) و کشف توطئه ها هستند، صدالبته استخدام چنین ادبیاتی طبیعی است.
سواد دینی نویسندگان این تحلیل ها (از جمله خود شریعتمداری)، از آنچه می توان پای منابر وعظ و خطابه یافت فراتر نمی رود که البته به خودی خود جای اشکال نیست. اشکال کار از آنجا شروع می شود که کسی با این بضاعت معلومات دینی نسبت به آیات و روایات و نکات عرفانی و ادعیه، بخواهد مدح دوستان و ذم مخالفان خود را به آن منتسب و مستند کند. نتیجه، نوشتارهایی با رنگ و لعاب «شریعت» مداری است که در ذات خود، «شریعت» ندار است، چرا که خوانشی از دین که با اخلاق نسبتی نداشته باشد، در حوزه ی شریعت هم جایی ندارد.
سرمقاله ی مورد اشاره ی نوشتار حاضر، با استفاده‌ی ناشیانه از گفتاری از شهید آیت الله دستغیب که عطش نویسنده‌ی آن در دشنام گویی به مخالفانش را ارضا می کند، در جهت توصیف سیدمحمد خاتمی به عنوان مفسد فی الارض چنان بی مهابا می تازد که گویی صاحب قلمش خود را در حوزه ی افتاء و صدور حکم قضایی نیز محق می داند! درست است که بسیاری از احکام زندانیان سیاسی پس از انتخابات را چنین قلم‌هایی به قضات بی اراده تحمیل کرده اند، اما حامیان شریعتمداری باید به تعیین جایگاه او تن در دهند: بالاخره باید بدانیم که ایشان فعال مطبوعاتی، نماینده ی رهبری (و چنان که گفته می شود از سوی ایشان لقب سیف الاسلام دریافت کرده) یا قاضی (و چنان که مشهور است با سابقه‌ی بازجویی) است؟ اگر در مقام اصحاب رسانه نشسته، باید پیش از آن که قلم به دست گیرد، بایسته ها و شایسته های این حرفه را بیاموزد؛ اگر نماینده ی رهبری است، باید هوشیار باشد که چه بخواهد چه نخواهد، آنچه می کند، می گوید و می نویسد، مؤید نظر ایشان محسوب خواهد شد؛ و اگر سمت قضایی دارد، نشستن بر مسند قضا هم دانش می خواهد و هم عدالت؛ دو چیزی که طی این سال ها از نوشته ها و گفته های او غایب بوده است.
واقعیت این است که امثال شریعتمداری، با توسل به این شیوه‌های تخریبی، راه به جایی نبرده و نخواهند برد. خاتمی برای میلیون ها ایرانی، نماد «سیاست ورزی نجیبانه» مانده و خواهد ماند و هر چه کیهان نشینان، او، موسوی، کروبی، هاشمی و امثال آنان را بیشتر هدف تخریب شخصیتی قرار دهند، جایگاه آنان را در دل مردم بیشتر استوار می کنند. از همین رو، به شریعتمداری این وعده را می توان داد که احتمالا این قلم آخرین نوشته ای خواهد بود که به نقد او می پردازد، چرا که قلم را وظایفی مهم تر بر عهده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر