محمدحسن یوسفپورسیفی، زندانی سیاسی محبوس در بند 350 زندان اوین در نامه ای به همسرش با بیان اینکه "روزی خواهد رسید که و هم بندانم به آغوش خانوادههایمان باز گردیم. بیشک، آن روز دیر نخواهد بود. هیچ حکومت مستبدی پایدار نیست و نخواهد ماند" می نویسد: ما ایستادهایم تا فرزندانمان، در آینده زندگی بهتری داشته باشند. و می دانم که اندیشه و تفکر تو نیز همین استوبه همین خاطر به وجودت و حضورت در زندگیام افتخار میکنم. رنج مضاعفی که همسران و فرزندان زندانیان سیاسی میکشند، قابل وصف نیست....
محمدحسن یوسفپورسیفی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه ای به همسرش با بیان اینکه “روزی خواهد رسید که و هم بندانم به آغوش خانوادههایمان باز گردیم. بیشک، آن روز دیر نخواهد بود. هیچ حکومت مستبدی پایدار نیست و نخواهد ماند” می نویسد: ما ایستادهایم تا فرزندانمان، در آینده زندگی بهتری داشته باشند. و می دانم که اندیشه و تفکر تو نیز همین استوبه همین خاطر به وجودت و حضورت در زندگیام افتخار میکنم. رنج مضاعفی که همسران و فرزندان زندانیان سیاسی میکشند، قابل وصف نیست.
به گزارش کلمه، محمدحسن یوسف پورسیفی، از اعضای مجموعه فعالان حقوق بشر و از پرسنل سابق صدا وسیما که سه ماه پیش برای اجرای حکم ۵ سال و نیم حبس خود به اجرای احکام زندان اوین منتقل شده بود در اسفند ماه ۸۸ به همراه گروهی از فعالان حقوق بشر توسط اطلاعات سپاه بازداشت و پس از چند روز به دلیل موقعیت شغلی اش آزاد شد.
وی مجددا تیرماه سال گذشته مجددا بازداشت پس از یک هفته بازداشت دربند ۲الف سپاه و دو هفته دربند ۳۵۰ زندان اوین به قید وثیقه آزاد شده بود. حکم سنگین این فعال حقوق بشر به اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی صادر شد که یوسف پور در اعتراض به روند پرونده سازی برای فعالان مدنی و روند دادرسی پرونده خود به حکم صادره اعتراض نکرد.
این زندانی سیاسی از پرسنل بخش رادیوی سازمان صدا و سیما بود که پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برای نشان دادن مخالفت خود به عملکرد مدیران صدا و سیما و در همبستگی با معترضین از ادامه همکاری با این سازمان خودداری کرده در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شد. این فعال حقوق بشر دارای مدرک دکترا در رشته فلسفه است.
متن کامل نامه ی این زندانی سیاسی به همسرش که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
رویای عزیزم!
سومین سال است که پیش هم نیستیم. و از این بابت متاسفم. خواستم بدین وسیله سالروز تولدت را تبریک بگویم.
به یاد اولین سال تولدت که با هم بودیم میافتم، و جشن تولدی که برایت گرفتم. یک جشن کوچک ۴نفره، لحظه لحظهٔ خاطراتم را با تو در ذهن مرور میکنم. و با یادآوردنش شاد میشوم. این تنها تعلق خاطرمن است. یاد آوردن خاطرات با تو بودن.
عزیزترینم!
وقتی دنیای همهٔ ما که دربند ۳۵۰هستیم به یک محیط دو متر در یک متر، با تمام لوازم زندگیمان محدود میشود، روحمان آمادگی پیدا میکند تا بزرگتر شود. روزی نیست که هم بندیانم را در فکر نبینم. سالگرد ازدواج یا تولد فرزندانشان، همسرشان، پدر و مادر و برادر و خواهرشان، همین دلیل میشود که همهٔ لحظاتی، نم اشکی در چشمانشان بنشیند. چند روز پیش برف آمد. برف مرا به یاد تو میاندازد. به یاد روز تولدت، به یاد آشناییمان. با دوستم رضا انصاری راد، از پشت میلهها، شب، برف را به نظاره نشستیم. و خاطرات مان را مرور کردیم.
به این نتیجه رسیدیم که چقدر بعضی چیزها برایمان در وضعیتی که هستیم، معنا پیدا میکند. مثلا خیابان، آدمها، ماشین، و… میخندیم به اینکه نکند روزی که آزاد شویم، مانند اصحاب کهف، زمانه آنقدر عوض شده باشد، که درک ما از اجتماع بدوی شود.
نازنینم!
روزی خواهد رسید که و هم بندانم به آغوش خانوادههایمان باز گردیم. بیشک، آن روز دیر نخواهد بود. هیچ حکومت مستبدی پایدار نیست و نخواهد ماند.
ما ایستادهایم تا فرزندانمان، در آینده زندگی بهتری داشته باشند. و می دانم که اندیشه و تفکر تو نیز همین استوبه همین خاطر به وجودت و حضورت در زندگیام افتخار میکنم. رنج مضاعفی که همسران و فرزندان زندانیان سیاسی میکشند، قابل وصف نیست.
بهترینم!
میدانم که در تورنتو، به خاطر سال نوی میلادی، همه جا جشن و کارناوال برگزار میشود. بدان هرجا که باشی قلبم با قلبت یکی است و شادمانی توست که شادمانم میسازد. هر لحظه که به من فکر کنی. بدان که آن لحظه من نیز به تو فکر میکنم. به یادت سالروز تولدت را جشن میگیرم. به تنهایی و یادت را در قلبم همیشه پاس خواهم داشت. خداوند حافظ، روزی رسان و پشتیبانی همیشگی توست. بهترینها را برایت آرزو میکنم و ایمان دارم پاداش قلب مهربان و پاکت را در ماه تولدت خواهی گرفت.
روی ماهت را میبوسم. بهترین من
همسرت
محمدحسن یوسفپورسیفی
دیماه ۱۳۹۱
بند ۳۵۰ زندان اوین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر