چکیده :دیدن حاجی فیروزها آنهم تنها در روزهای پایانی سال شاید برای من و تو لذت بخش و نویددهنده فرارسیدن سال نو باشد، اما برای کودکی که شکلک در میآورد و خود را میرقصاند تا خانوادهاش امرار معاش کند چه، درد است یا...
نزدیک شدن به فصل بهار رسمی قدیمی را در ویترینهای شهر به تماشا می گذارد، همان ویترینی که لباسهای کودکان را عوض کرده و جامهای نو بر تنشان میکند؛ لباسی که به بهانه “شب عید” در تن برخی کودکان رنگش به “قرمزی” میزند. اینها همانهایی هستند که با سیاه کرده چهره و کوبیدن بر تنبک تلخ زندگی، آغاز سال جدیدی را نوید میدهند.
دیدن حاجی فیروزها آنهم تنها در روزهای پایانی سال شاید برای من و تو لذت بخش و نویددهنده فرارسیدن سال نو باشد، اما برای کودکی که شکلک در میآورد و خود را میرقصاند تا خانوادهاش امرار معاش کند چه، درد است یا لذت؟
کافی است در خیابانهای شهر گشتی بزنی؛ به خصوص این روزها و با شلوغ شدن خیابانها برای خرید شب عید، کافیست کمی سرت را وسط این همهمه بازار پایین بیاوری تا منظورم را بهتر بفهمی.
حتی اگر نخواهی پایین پایت را نگاه کنی، دستهایی هستند که گوشه پالتوی زمستانیات را بکشند تا توجهت را به خود جلب کنند. زندگی مجالی برای کودکی کردن برایشان نگذاشته؛ صبح از چشم آنها یعنی پاتوقهای تعریف شده، البته نه برای نوشیدن یک چای گرم، بلکه کسب درآمدی آنهم برای بزرگترهای خانواده.
کودکانی که مجبورند خیلی زود بزرگ شوند، نه اینکه خودشان بزرگ شده باشند، نه؛ مجبورند ادای بزرگترها را دربیاورند.
نمیدانم اینکه سنگینی هزینههای خانواده در این شبها روی شانههایت باشد چه حسی دارد؟ آنهم زمانی که هنوز آنقدر بزرگ نشده باشی که بتوانی این بار را به دوش بکشی، اما می دانم در همین نزدیکیها هستند کودکانی که شب عید برایشان معنایی ندارد کودکانی که بار زندگی بر شانه هایشان سنگینی می کند.
پیدا کردن کودکانی که نام “کودک کار” را یدک میکشند سخت نیست، کافیست برای قدم زدن وارد خیابان بشوی تا چند نفری برای خرید محاصرهات کنند. سرسختانه از شما درخواست میکنند: «تو رو خدا از من یه آدامس بخر».
به هر طرف که نگاه کنی هستند، اما دیده نمیشوند، مگر وقتی که ملتمسانه میگویند تورو خدا …
جثهاش کوچکتر از سنش به نظر میرسد، اما نیاز خانواده و وجود پدری معلول زودتر از موعد مقرر او را به خیابانها کشانده است؛ “علی” تنها ۱۲ سال دارد و برای همان یک لقمه نان معروف خودمان شهر را زیر پا میگذارد.
این کودک مجبور است برای امرار معاش خود و مادرش فال بفروشد؛ فالی ۵۰۰ تومان. هر چند به نظر میرسد کاسبی خوبی داشته باشد، اما خودش میگوید روزی بیشتر از ۳۰ فال نمیتواند بفروشد که اگر همه قیمت فروش هم سود خالص باشد میشود نهایتا روزی ۱۵ هزار تومان برای روزانه ۷ ساعت کار، کار همزمان با گذراندن کلاس چهارم دبستان.
کنارش دختری ایستاده، «مریم» میخواندش که گویا دختر عمه علی است و با هم فال میفروشند. تعجب میکنم گویا این شغل خانوادگی آنهاست!
مریم در جذب مشتری موفقتر است که آنهم به خاطر سماجتش در بین عابران است؛ توجهی به آنچه میپرسم ندارد و تنها میتوانم بفهمم که ۲ سالی از علی کوچکتر است.
میگوید که امکان درس خواندن ندارد، اما علی اصرار دارد که درس نخواندن مریم از بیعلاقگی خودش است.
در کنار علی و مریم دو دختر ۶ تا ۷ ساله هم هستند که میگویند همسایهاند و علی در حین کار مواظب آنها هم هست.
علی با لحنی مردانه میگوید: ” تا حالا کسی مزاحم دخترها نشده و تا وقتی من هستم کسی جرات این کارو نداره.”
هم صحبتی ما طولی نمیکشد و با عجله و با این بهانه که ” ما باید بریم سرکارمون” ، میروند پی کسب درآمدی؛ البته برای هم کلام شدن با این کودکان کمی دچار مشکل میشوم، چراکه برای هر سوال و جواب باید یک بسته دستمال از هر کدامشان میخریدم.
«تو رو خدا از من ….»
پدیده کودکان کار به عنوان یک معضل بزرگ در کشورهای در حال توسعه مطرح است. کودکانی که به دلیل فقر خانواده مجبور به کار هستند و از سویی برخی کارفرمایان نیز برای کاهش هرچه بیشتر هزینهها در جهت جذب این کودکان به عنوان کارگر بر میآیند.
در همین رابطه علی اکبر اسماعیل پور عضو هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان با حمایت از خرید کالا از کودکان کار عنوان کرد: در ماههای اخیر و در فضای مجازی شاهد موضع گیریهای تندی در خصوص خرید نکردن از کودکان کار به دلیل عضویت آنها در باندهای خیابانی هستیم، در حالی که این فرضیه به هیچ عنوان مستند نیست و هیچ تحقیقی تا کنون در این زمینه انجام نشده است.
این فعال حقوق کودک مدعی میشود: کودکان کار نیازمند کسب درآمد هستند و در صورت عدم حمایت با خریدن نکردن از آنها، طبیعتا این قشر در دام گروههای تبهکار گرفتار خواهند شد و این امور موجب رواج جرم در سطح جامعه میشود.
وی دلیل اصلی این پدیده را مشکلات معیشتی و اقتصادی دانست و افزود: با وجود نوشته شدن انواع طرحهای سازماندهی و حمایتی از کودکان کار، هنوز شاهد هیچ حمایتی منسجمی از این گروه نیستیم و دلیل این امر نبود تعریف صحیح از گروه هدف و مطالعه و تحقیق نکردن در مورد اشتغال آنهاست.
اسماعیل پور ادامه داد: وزارت کار و سازمانهای مسئول به هیچ عنوان پاسخگوی موضوع کودکان کاری که در کارگاههای زیرزمینی و به شکل غیرقانونی به کار گرفته میشوند، نیستند و سازمانهایی نظیر بهزیستی و شهرداری که وظیفه سازماندهی کودکان خیابانی را بر عهده دارند نیز به بازتولید یک چرخه ناقص میپردازند و در این چرخه کودکان سازماندهی شده با توزیع لباس و پوشاک، مجددا و در کمتر از یک ماه به خیابانها بازمیگردند.
این فعال حقوق کودکان عنوان کرد: طبق پیمان نامه جهانی حقوق کودک، افراد کمتر از ۱۸ سال که مجبور به کار کردن هستند، کودک کار محسوب شده و بر اساس ماده ۳۳ این پیمان نامه، هر نوع اشتغال این افراد ممنوع است. همچنین طبق ماده ۷۹ قانون کار، بکارگیری افراد زیر ۱۵ سال توسط کارفرما جرم شناخته شده و پیگرد قانونی دارد.
وی ادامه داد: عنوان مقابلهنامه ۱۸۲ سازمان جهانی کار “تلاش برای شناسایی و محو بدترین اشکال کار کودکان” است و این مقابله نامه در سال ۱۳۷۳ توسط ایران نیز پذیرفته شده که مستقیما وزارت کار به عنوان مسئول اجرا معرفی شده است اما صرفا وجود قوانین، باعث حذف این پدیده نمیشود و باید به بسترسازی برای گسترش عدالت اجتماعی و رفاه اجتماعی بپردازیم.
فرشید یزدانی دیگر فعال حوزه کودکان نیز افزود: کار کودکان یک پدیده تک عاملی نیست و یک آسیب اجتماعی- اقتصادی است. بسیاری از کودکان خیابانی از خانوادههای اقشار آسیبپذیر جامعه هستند که در صورت حمایت از سوی ارگان و نهادهای خیریه میتوان با برگشت دادن آنها به خانواده دیگر شاهد حضور این کودکان در معابر و خیابانهای اصلی شهر نباشیم.
این فعال حقوق کودک با انتقاد از مشاهده کودکان کار در کنار ماشینهای چندصد میلیونی در سر چهارراهها، افزود: این کودکان علاوه بر اینکه مهمترین سرمایه زندگی خود یعنی کودکیشان را خیلی زود از دست داده و وارد جرگه بزرگسالی میشوند، در زمان حضور در خیابانها مورد آزار و اذیتهای جسمی و جنسی فراوانی نیز قرار میگیرند و از همه مهمتر این که باندهای قاچاق یا همان اقتصاد سیاه آنها را به دام خواهند انداخت.
یزدانی با بیان اینکه قانون وزارت کار در خصوص این کودکان اعمال نمیشود، از اهمال وزارت کار و رفاه اجتماعی در خصوص این کودکان انتقاد کرد و گفت: حتی آیین نامه سال ۸۴ وزارت رفاه نیز که در خصوص ساماندهی کودکان کار مطرح شده بود، امروز به درستی اجرا نمیشود.
چرخه جمعآوری کودکان ناقص است تا زمانی که ماموران دستگاههای متولی به سراغ کارگاههای زیرزمینی و کورهپزخانههایی که از شمول قانون کار خارج است نروند و کودکان را تنها از خیابانها و معابر را جمع کنند تا تنها چهره شهر از وجود چنین کودکانی پاک شود.
یادمان باشد علت پرداختن این کودکان به کار، مشکلات آنها در خانوادهها است. بهتر است مسئولانی که به فکر جمعآوری این کودکان هستند، به جای آجر کردن نان آنها، کودکان را آموزش داده و حمایت کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر