۱۳۹۱ دی ۲۷, چهارشنبه

آیت الله دستغیب: اگر مردم را از صحنه بیرون کنند، مجبورند با آمریکا و روسیه مخفیانه دوستی کنند


چکیده :اگر جمعیت‌هاى بزرگ مردم را کم انگاشتند و آنها را از صحنه بیرون کردند، مجبور مى‌شوند به تدریج با آمریکا و روسیه و دیگران گفتگو کنند و دوستى مخفیانه برقرار نمایند و آرام آرام به سوى آنها بروند. راهى نیست جز آن که به مردم احترام گذاشت و به آنها حسن ظنّ داشت. پشتیبانى مردم غیر نظامى بهترین قدرت براى هر حکومتى است....

آیت الله العظمی دستغیب، مرجع تقلید مقیم شیراز، در اظهاراتی در جلسه تفسیر قرآن خود، هشدار داد که اگر حاکمان بخواهند مردم را از صحنه بیرون کنند، مجبور مى‌شوند به تدریج با آمریکا و روسیه و دیگران گفت و گو و دوستى مخفیانه کنند و آرام آرام به سوى آنها بروند.
به گزارش کلمه، ایشان همچنین بااشاره ضمنی به کسانی که معترضان سال ۸۸ را به براندازی متهم می کنند، گزارش های صدا و سیما در این باره را تکذیب کرد و ضمن رد اینگونه اتهام زنی ها به میرحسین موسوی، از اینکه برخی خطیبان به تشبیه موسوی و کروبی با شمر! پرداخته اند، انتقاد کرد و گفت: این آقایان یک مسلمان و شیعه هستند و حاضرند بیایند و توضیح بدهند.
آیت الله دستغیب همچنین از عملکرد سید محمد خاتمی نیز دفاع کرد و او را عزت بخشی مردم و رهبری و مسبب رونق اقتصاد خواند و خواستار اعتماد و احترام و حسن ظن به مردم شد.
مشروح اظهارات این مرجع تقلید در جلسه ۳۴  تفسیر سوره مائده، که به تفسیر آیات ۵۱و۵۲ این سوره مبارکه اختصاص داشت، به نقل از وب سایت حدیث سرو به شرح زیر است:
یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإنَّهُ مِنْهُمْ اِنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ (۵۱)فَتَرَى الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى أنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللهُ أنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أوْ أمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى ما أسَرُّوا فی أنْفُسِهِمْ نادِمینَ (۵۲)
«اى کسانى که ایمان آورده‌اید یهودیان و مسیحیان را دوست خود نگیرید. آنان دوستان یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست خود گیرد، از آنان است. خدا ستمکاران را هدایت نمى‌کند.پس بیمار دلان را مى‌بینى که در دوستى با آنها شتاب مى‌کنند و مى‌گویند: مى‌ترسیم بلایى بر سرمان بیاید. امید است که خداوند پیروزى یا چیز دیگرى پیش آورد تا آنان از آنچه در دل پنهان کرده‌اند سخت پشیمان شوند.
شأن نزول
پس از هزیمت بدریان، مسلمانان به دوستان یهودى خود گفتند: پیش از آن که به سرنوشت بدریان دچار شوید، مسلمان شوید. مالک بن ضیف گفت: از این که جمعى از قریش را غافلگیر کرده، آنها را شکست دادید، مغرور شده‌اید؟! بدانید هر گاه تصمیم بگیریم با شما جنگ کنیم، دست‌هاى شما براى جنگ با ما از کار مى‌افتند.
عبادة بن صامت خزرجى، خدمت پیامبر گرامى شتافت و گفت: اى پیامبر خدا! مرا دوستانى است از یهود که داراى شوکت و قدرت هستند. اکنون در پیشگاه خدا و پیامبرش، از دوستى آنها بیزارى مى‌جویم. مرا دوستى جز خدا و رسولش نیست. عبدالله بن ابى گفت: لکن من از دوستى یهودیان بیزارى نمى‌جویم، زیرا از حوادث روزگار بیمناکم و به وجود آنها احتیاج دارم. پیامبر فرمود: اى ابو الحبّاب، آیا گمان مى‌کنى که دوستى یهود به سود تو است؟ عبد الله گفت: بنابراین قبول مى‌کنم. آن گاه آیه نازل شد.
دوستى با بیگانگان
یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ؛ «اولیا» جمع «ولى» است. معانى متعدّدى براى ولى ذکر شده، در اینجا به معنى دوست صمیمى و پشتیبان و صاحب اختیار آمده است. لغت «وَلَىَ» به معنى نزدیک بودن دو یا چند چیز به هم، از جهات مختلف است.
المیزان فقط معنى دوستى را براى آن پذیرفته، امّا هیچ بعید نیست که در هر سه معنا کاربرد داشته باشد. بنابراین خداى تعالى در این آیه به مسلمانان تذکّر مى‌دهد که با یهودیان و مسیحیان دوستى تنگاتنگ نداشته باشند و آنان را پشتیبان خود قرار ندهند و زمام امور خود را به دست آنها نسپارند. قرآن کریم در آیات دیگرى نیز درباره پرهیز از دوستى با کافران و دشمنان خدا و رسول تذکّر داده است از جمله در آیه‌ى ۲۸ سوره آل عمران، آیه‌ى اول سوره ممتحنه و آیه‌ى آخر سوره مجادله.
بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ؛ خداى تعالى پس از نهى از دوستى با یهودیان و مسیحیان، به سه نکته اشاره مى‌فرماید اول آن که آنها هر چقدر هم که با مسلمانان طرح دوستى بریزند، امّا سرانجام با هم‌کیشان خود هستند و از آنها حمایت مى‌کنند .
وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإنَّهُ مِنْهُمْ؛ نکته دوم این که هر کدام از مسلمانان که با آنها دوست شود، در جرگه‌ى آنان قرار مى‌گیرد و سوم این که جزء ستمکاران مى‌شود و خداوند ستمکاران را هدایت نمى‌کند؛ «اِنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ»
فَتَرَى الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ…؛ در زمان رسول خدا صلّى الله‌علیه وآله بعضى از مسلمانان رابطه‌ى عمیقى با یهودیان مدینه داشتند و وقتى به آنها در این باره اعتراض مى‌کردند، مى‌گفتند: ما ترس آن داریم که روزى یهودیان قدرت بگیرند و ما را زیر پاى خود له کنند لذا از همین امروز با آنها مى‌پیوندیم تا فردا از گزندشان در امان باشیم.
خداى تعالى این کار آنها رانشانه‌ى دنیاپرستى‌شان مى‌داند و مى‌فرماید: اگر پیروزى و عزّتى از جانب خداوند نصیب مسلمانان شود، شما رسوا خواهید شد و از کرده‌ى خود پشیمان مى‌شوید.
لازم به ذکر است که منظور از دوستى با یهود و نصارا صرف ارتباط داشتن با یک یهودى یا یک مسیحى نیست، گرچه همنشینى با همان یک نفر هم بر شخص مؤمن تأثیراتى خواهد گذاشت و او را دچار وسوسه‌ها وخیالات مى‌کند. منظور از این آیه و آیات مشابه، ارتباط داشتن و پیوند برقرار کردن با قدرت‌هاى مهمّ یهودى و مسیحى است، پس اولا در واقع این هشدار خداوند متوجّه دولت‌ها و حکومت‌هاى اسلامى است. ثانیآ پرهیز از این نوع دوستى منحصر به یهود ونصارا نیست بلکه شامل هر کشور غیر مسلمان و هر حکومت غیر اسلامى مى‌شود و وجود شأن نزول، شمول آیه را محدود نمى‌کند. قرآن کتابى است که تا روز قیامت مایه‌ى هدایت مردم است.
منظور از دوستى در اینجا، یک ارتباط تنگاتنگ و تکیه کردن بر بیگانگان و سرسپردگى به آنها است. مثلا در زمان مشروطه شخصى در مجلس ملّى گفته بود: «اگر مى‌خواهید به تمدن برسید، باید سر تا پایتان را هم شکل اروپاییان بکنید»! به همین جهت بود که رفته رفته شکل زندگى و پوشش غربیان در کشور رواج یافت. این کار به نوعى تحت ولایت غرب رفتن است که با توطئه‌ى انگلیس در کشور اتّفاق افتاد. شیخ فضل الله نورى از کسانى بود که با مشروطه‌اى که انگلیس از آن حمایت مى‌کرد مخالف بود و مى‌گفت این کار غلبه‌ى بیگانگان بر کشور است. سرانجام هم به خاطر مخالفت‌هایش کشته شد.
البتّه برقرارى ارتباط متعارف و بستن قراردادها و مبادلات در زمینه‌هاى مختلف، اگر با حفظ منافع کشور باشد، هیچ اشکالى ندارد، به شرط آن که مسئولین مربوط تمام جوانب را رعایت کنند و به گونه‌اى قرارداد ببندند و ارتباط برقرار کنند که ضررى به ملّت و بیت المال وارد نشود.
امام خمینى رحمت الله علیه اهمیّت فراوانى براى مجلس شوراى اسلامى قائل بود و اصرار داشت که نمایندگان، مؤمن و متعهد و متخصّص و مستقل باشند و بدانند که هر حرفشان حساب و کتاب دارد و براى هر کارشان باید جوابگوى مردم باشند. به همین جهت مى‌فرمود: مجلس در رأس امور است.
در جنگ احد، یهودیان پیغام دادند که با سیصد نفر به یارى مسلمانان مى‌آیند، امّا پیامبر نپذیرفت زیرا هیچ بعید نبود که آنها در حساس‌ترین موقع جنگ خیانت کنند. وقتى قرار باشد یهودیان پشتیبان و ولى مسلمانان قرار گیرند، صفات آنها به طور مستقیم بر مسلمین تأثیر مى‌گذارد و از چمله صفات آنها پول‌پرستى و قدرت‌طلبى است. همچنین باعث سستى مسلمانان در دین و تکالیف دینى مى‌شود و وسوسه‌ها از همه طرف به سوى آنها هجوم مى‌آورد و مثل باران بر سرشان مى‌ریزد.
براى یهودیان استحکام کامل قدرتشان مهم بود و براى رسیدن به این هدف اگر لازم مى‌شد پشت مسلمانان را خالى مى‌کردند و آنها را تنها مى‌گذاشتند. اتّفاقات بسیار از این دست در تاریخ افتاده است.
مردم ایران واقعآ امتحان خود را پس دادند. از بعد از امام تا سال ۸۸ هم امتحان خود را پس دادند و قبول شدند. در مسائل سال ۸۸ این گونه نبود که اسلحه دست بگیرند و مقابل نظام بایستند. اگر شواهدى وجود داشت که آقاى موسوى اسلحه دست گرفته، در تلوزیون مى‌گفتند، امّا این گونه نبود. این‌ها دوست بودند.
مردم مى‌دانند که امروز کسانى مى‌توانند کار بکنند که پیش از انقلاب زندان کشیده بودند؛ آنها دلسوزند و سال‌ها خدمت کرده‌اند. آقاى خاتمى یک آدم ظالم و فاسدى نیست، اگر فاسد بود مملکت را بر باد مى‌داد و آمریکا را مسلّط مى‌کرد، این گونه نشد بلکه عزّت داد به مردم و به رهبرى، و به اقتصاد کشور رونق داد. بنده همان موقع هر کجا به نظرم مى‌رسید لازم است به ایشان تذکّر مى‌دادم؛ نامه‌هایم موجود است.
امام خمینى رحمت الله علیه آدمى بود که خدا را قبول داشت و اعتقاد به توحید و معاد داشت و از خداى تعالى مى‌ترسید و زحماتى در راه تزکیه و تهذیب نفس کشیده بود. مردم بر اثر فساد و ستم، از فطرت خود جدا شده، از رعب و وحشت شاه و ساواک خسته شده بودند. آمریکا و انگلیس در تمام سلول‌هاى این کشور رخنه کرده و ریشه دوانده بودند و حضرت امام خمینى رحمت الله علیه ریشه فساد و ستم را دریافته بود.
خلاصه آن که مردم خواستند و امام خمینى هم به میدان آمد و با لطف و کمک خدا حرکت انقلابى به ثمر نشست. حضرت امام شخص مخلصى بود؛ در پى پول جمع کردن نبود؛ راست مى‌گفت و واقعآ مى‌خواست جان خود را فداى خدا بکند. مردم وقتى چنین خصوصیاتى از او دیدند، به اطاعتش درآمدند و جان خود را فدا کردند.
وقتى که جنگ شروع شد ما هیچ اسلحه‌اى نداشتیم و به تدریج شروع به ساختن بعضى سلاح‌ها کردیم. با همان سلاح‌هاى ساده، بدون آن که صحبت از بمب‌هاى پیشرفته و هسته‌اى باشد، وحشت عجیبى در دل آمریکا و اروپا و دیگر کشورها افتاده بود و مردم از هیچ چیز نمى‌ترسیدند. درست است که خدا مى‌فرماید :
(وَ أعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُمْ) (انفال، ۶۰)
«و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده فراهم کنید تا با آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید.»
پشتیبانى مردم غیر نظامى بهترین قدرت براى هر حکومتى است. باید دانست که مردم، دشمن حکومت و مسؤولین نیستند. مردم ایران واقعآ امتحان خود را پس دادند. از بعد از امام تا سال ۸۸ هم امتحان خود را پس دادند و قبول شدند. در مسائل سال ۸۸ این گونه نبود که اسلحه دست بگیرند و مقابل نظام بایستند. اگر شواهدى وجود داشت که آقاى موسوى اسلحه دست گرفته، در تلویزیون مى‌گفتند، امّا این گونه نبود. این‌ها دوست بودند.
اگر جمعیت‌هاى بزرگ مردم را کم انگاشتند و آنها را از صحنه بیرون کردند، مشمول همین تذکّر خداى تعالى در سوره مائده (یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ) مى‌شوند و مجبور مى‌شوند به تدریج با آمریکا و روسیه و دیگران گفتگو کنند و دوستى مخفیانه برقرار نمایند و آرام آرام به سوى آنها بروند. بنده اطّلاعى ندارم و نمى‌گویم امروز رابطه برقرار کرده‌اند، امّا بعید نیست چنین شود.
آنها هم اگر رخنه و روزنه‌اى براى ورود پیدا کردند، زهر خود را مى‌ریزند و دین مردم را سست مى‌کنند و دست از جوانان برنمى دارند، یا آنها را مى‌برند و مى‌بلعند، یا آن که وسوسه ایجاد مى‌کنند تا آخر جز تعداد معدودى، کسى باقى نماند.
راهى نیست جز آن که به مردم احترام گذاشت و به آنها حسن ظنّ داشت. در جایى نوشته بود : کسى که سر امام حسین علیه السلام را جدا کرد، همان جانباز جنگ صفین بود.»
اولا این صحیح نیست. ثانیآ تعبیر کردن کسانى مثل آقاى موسوى و کروبى به شمر صحیح نیست. این آقایان یک مسلمان و شیعه هستند و حاضرند بیایند و توضیح بدهند.
اصرار کردن ما هم هر چقدر هم بى‌ارزش باشد لااقل یک سید ساده که هیچ چیزى هم ندارد براى دوستان خداجوى خود مسئله را روشن کرده است. زمانى که قطعنامه‌ى ۵۹۸ از سوى امام پذیرفته شد، عدّه‌اى از دوستانمان شوکه شدند و داشتند دلسرد مى‌شدند، بنده دیدم الان موقعى است که باید وارد شوم و آنها را دلگرم کنم تا مبادا فکر کنند همه چیز به جنگ است. یک روز جنگ است و روز دیگر مسئله‌اى دیگر، باید حواس خود را جمع کنیم.
نکته دیگرى که باید دوستان ما و همه‌ى مردم به آن توجّه کنند این است که نباید بگویند حالا که عده‌اى آمده‌اند ضربه به دین مى‌زنند، اگر شاه بود بهتر بود. این حرف، حرف مؤمنین و حرف کسانى که انقلاب را دوست مى‌دارند و دوست مى‌دارند ایران یک ایران اسلامى باشد، نیست. شما مى‌دانید که اگر همه چیز به هم بخورد، مثل کشورهاى دیگر مى‌شود؛ مثل کشورهایى که تازه انقلاب کرده‌اند؛ مثل مصر و تونس. این جور نیست که الان همه چیز تحت کنترل خودشان باشد؛ کسان دیگرى هم هستند.
لذا آنچه شما مى‌توانید انجام بدهید این است که دل جوانان را به اسلام محکم کنید. بگویید درست است که مشکلاتى وجود دارد، امّا نباید دین خود را از دست بدهید. از زمان پیغمبر اکرم تا به حال قضایاى بسیارى پیش آمده است، امّا همیشه عدّه‌اى بوده‌اند که واقعآ ایستادند و دین خود را حفظ کردند. از وقتى که پیغمبر از دنیا رفت، على علیه السلام ۲۵ سال سکوت و خانه نشینى کرد. پیامبر اکرم ۲۳ سال زحمت کشید و خون دل خورد، ناگهان در عرض چند روز پس از رحلتش همه چیز عوض شد. کسى را که دو ماه پیش به دستور صریح پیامبر به خلافت منصوب شد، در خانه نشاندند و تهدید به کشتنش کردند و آن قضایا را براى فاطمه زهرا سلام الله علیها پیش آوردند. در آن هنگام کسى اطراف مولا نبود، جز سه نفر. این‌ها عبرت تاریخ است. باید متوجّه باشیم که دینمان از همه چیز مهم‌تر است و دست از آن برنداریم.
خدا لطف کرده توحید خودش را به ما فهمانده است؛ نبوت، ولایت، معاد و احکام دین را به ما فهمانده است. ما خوبى و زیبایى این دین را دیده‌ایم، چرا دست از آن برداریم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر